نقش حجت‌هاي الاهي در سعادت انسان (با تأكيد بر نقش اهل بيت عليهم السلام)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 20 - 39 دقیقه)

چكيده

هدف اصلي اين پژوهش آن است که نقش حجتهاي الاهي را در سعادت انسان با بهره گيري از قرآن و روايات، تبيين کند. البته درباره نقش اهل بيت عليهم السلامکه از مصاديق بارز حجت هاي الاهي هستند تأکيد بيش‌تري خواهد شد. انسان براي دستيابي به سعادت، به امور متعددي نيازمند است: وجود واسطه ميان انسان ها و خداوند؛ پاسخگويي به نيازهاي علمي؛ ضرورت اقامة دين و اصلاحگري و لزوم وجود الگوي كامل براي زندگي سعادتمندانه و بخصوص تحقق بخشي به عبوديت انسان در برابر خداوند متعال (كه هدف اصلي از خلقت انسان است)؛ چهار محور اساسي براي زندگي سعادتمندانه است که حجت هاي الاهي بخش مهمي از آن را پوشش مي دهند. آخرين حجت الاهي نيز اگر چه دوران غيبت را مي گذرانند؛ بهره مندي از وجود ايشان در مسير سعادت قطع نشده است. البته اين بهره‌گيري در زمان ظهور به بالاترين حد ممکن خواهد رسيد. همين نقش بي بديل حجت هاي الاهي در هدايت و سعادت انسان ها، موجب شده تا در آموزه هاي ديني با روش هاي مختلف، ميان انسان و آنان ارتباطي دائمي برقرار گردد.

 

 

 

طرح مسئله

يكي از مهم ترين اهداف انسان ها در فرايند زندگي، دستيابي به ((سعادت)) است كه براي آن تلاش بسياري كرده و سعي مي کنند رفتارهاي خود را طبق آن تنظيم كنند. اسلام براي سعادت انسان در دنيا و آخرت، اهميت فراواني قائل شده و براي رسيدن به آن برنامه ارائه مي کند. همچنين، نسبت به معرفي راهنما اهتمام ويژه اي نشان داده و وجود راهنما را براي سعادت انسان ضروري و اين ضرورت را دائمي مي داند. به عنوان مثال، روايات مبتني بر اين مطلب که زمين هيچ گاه از وجود راهنمايان الاهي، که از آنان به حجت تعبير مي کنند، خالي نبوده و نخواهد بود؛ گوياي اين مهم است (ر.ك: كليني، 1363: ج1، صص178ـ179).

مباحث مربوط به حجت هاي الاهي يکي از مهم ترين موضوعاتي است که در متون ديني مورد توجه و تأکيد فراوان قرار گرفته و بويژه در متون روايي (از جمله كتاب كافي مرحوم كليني) روايات متعددي به تبيين اين موضوع و مسائل مرتبط با آن، اهتمامي ويژه ورزيده‌اند. همين مسئله قابليت بالايي براي اين منابع در تبيين مباحث مربوط به حجت الاهي فراهم آورده است. در اين ميان، ((نقش حجت الاهي در رساندن انسان به سعادت واقعي))، يكي از محوري ترين موضوعات مطرح شده در اين منابع است.

حجت الاهي در رساندن انسان به سعادت داراي چه نقشي است؟ اگر حجت الاهي نباشد، آيا دستيابي به سعادت واقعي ممكن خواهد بود؟ اگر انسان جهت دستيابي به سعادت، به آنان نيازمند است، ابعاد مختلف اين نيازمندي كدام است و انسان در چه اموري بايد از آنان كمك بگيرد؟ اين ها برخي از پرسش هايي است كه در زمينه اين موضوع مطرح بوده و در متون ديني به اين سئوالات پاسخ هاي مناسبي داده شده است.

در اين نوشتار نيز تلاش شده است با مراجعه به اين منابع، نقش حجت هاي الاهي در سعادت انسان مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد؛ اما به لحاظ گستردگي اين مطالب و محدوديت اين نوشتار، لازم است از زاويه خاصي به بررسي اين موضوع پرداخته شود. به همين جهت، به نظر مي رسد اگر از دلايل نيازمندي به حجت هاي الاهي تبيين مناسبي صورت گيرد، در دستيابي به اين هدف بسيار مؤثر خواهد بود. به همين علت، تنها به برخي از مهم ترين دلايل نيازمندي به حجت هاي الاهي پرداخته و در ادامه نيز به چند مطلب مهم و مرتبط، اشاره خواهد شد.

ناگفته نماند كه اگر چه محور اصلي اين نوشتار دربارة حجت هاي الاهي است؛ نسبت به اهل بيت عليهم السلام كه از مصاديق بارز آن هستند، توجه بيش‌تري شده و دربارة آن بزرگواران تأكيد افزون‌تري خواهد شد؛ چنان‌كه مرحوم كليني نيز بسياري از روايات مربوط به اهل بيت عليهم السلام را در كتاب ((كافي)) "كتاب الحجه" آورده و بخش عمدة روايات اين بخش از كافي، به همين قسم روايت مربوط است.

همچنين لازم است نقش آخرين حجت الاهي، حضرت مهدي عليه السلام در سعادت انسان ها مورد توجه قرار گرفته و امکان و چگونگي اين نقش از سوي آن حضرت در دوران غيبت تبيين شود.

دلايل نيازمندي به حجت هاي الاهي

در اين زمينه که چرا انسان ها به حجت هاي الاهي نيازمند هستند؛ دلايل متعددي مي توان ذكر كرد؛ اما اين نوشتار گنجايش بيان هم? آن‌ها را ندارد. در اين‌جا فقط چهار دليل را که به نظر مي رسد جزء مهم ترين مذكور هستند و در متون ديني نيز مورد توجه قرار گرفته اند (و با سعادت انسان نيز پيوند بيش‌تري دارند) به صورت خلاصه بيان مي شود.

1ـ لزوم وجود واسطه ميان انسان ها و خداوند

دستيابي به سعادت واقعي، تنها با بهره مندي از هدايت الاهي امکان پذير خواهد بود. اما تحقق اين هدايت در زندگي انسان، به امور متعددي نيازمند است. از مهم ترين موارد اين موضوع، آن است که پيام خداوند به انسان ابلاغ گردد. همچنين لازم است حرکت انسان در مسير پرخطر سعادت، تحت نظارت افراد شايسته اي قرار گيرد، تا اين حرکت، صحيح و مستمر باشد. حجت هاي الاهي هم وظيف? دريافت پيام الاهي را دارند و هم مي توانند انسان را در مسير سعادت راهنمايي و بر حركات او نظارت کنند. تبيين اين دو موضوع مستلزم توضيحاتي است که در دو قسمت ذيل ملاحظه مي‌شود:

1 ـ 1ـ رساندن پيام خداوند

خداوند متعال، موجودي مجرد (غير مادي)، نامحدود و متعالي مطلق است. انسان‌ها نمي توانند او را ببينند و بدون واسطه با او ارتباط کلامي دو طرفه داشته باشند؛ به همين علت، لازم است انسان‌هايي با کمک وحي، نقش پيام رساني از سوي خداوند را انجام دهند؛ چنان‌كه در قرآن کريم به اين موضوع تصريح شده است:

>وَ مَا كاَنَ لِبَشَرٍ أَن يُكلَِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَليٌ حَكِيمٌ<؛

و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏کند؛ چرا كه او بلندمرتبه و حكيم است (شوري: 51).

علامه طباطبايي قسمت آخر اين آيه ((إِنَّهُ عَليٌ‏ٌّ حَكِيمٌ))؛ را تعليل مضمون آيه دانسته است. از ديدگاه ايشان، خداوند به سبب علوّ رتبه نسبت به مخلوقات و نظام حاكم بر آنان، بالاتر از آن است كه با آنان تكّلم نمايد. پس، به جهت متعالي و حكيم بودن، توسط وحي با آنان تكلم مي كند؛چون به اقتضاي حكمت خداوند، هدايت هر نوع از مخلوقات در گرو رسيدن به سعادت ويژة آن است (طباطبايي، بي‌تا: ج18، ص74).

مرحوم کليني در ابتداي کتاب حجتِ اصول کافي در باب " الاضطرار إلى الحجه" با انتخابي بسيار بجا روايتي را مي آورد که نيازمندي به حجت الاهي، را به منظور واسطه شدن ميان مردم و خداوند براي پيام رساني، به خوبي اثبات مي کند. به لحاظ گويا و مستدل بودن، قسمتي از آن را ذکر مي کنيم:

امام صادق عليه السلام در پاسخ زنديقي كه سؤال نموده بود از كجا پيامبران و رسولان را ثابت مي كني؛ فرمودند: چون ما ثابت كرديم كه آفريننده و سازنده اي داريم برتر از ما و از همة آفريده هايش، و اين صانع، حكيم و متعالي است ـ و به همين جهت ـ امكان مشاهده، تماس و مباشرت و محاجة مخلوقات با او وجود ندارد؛ پس، ثابت مي شود كه اين خدا در ميان خلق خود نمايندگاني دارد كه از طرف او براي مخلوقات و بندگانش پيام رساني كرده و آنان را بر مصالح و منافعشان و آنچه اجراي آن، موجب بقا و تركش باعث نابودي آنان مي گردد؛ آگاه مي سازند (كليني، 1363: ج1، ص168).

2 ـ 1 ـ راهنمايي و نظارت بر مسير سعادت

مسير سعادت انسان، بسيار طولاني، پيچيده و پرخطر است. از همين رو، هم به راهنما احتياج دارد و هم نظارت دائمي از سوي راهنما را مي طلبد؛ زيرا احتمال انحراف انسان در اين مسير بسيار زياد است؛ لذا نمي توان پيام خداوند را به انسان ابلاغ و آن‌گاه او را رها كرد تا مسير سخت و طولاني هدايت را به تنهايي بپيمايد. حجت هاي الاهي در اين‌جا نيز نقش حساسي اجرا مي کنند. آنان واسط? ميان خداوند و مردم هستند تا با راهنمايي و نظارت خود مردم را به سعادت و كمال و به لقاي خداوند برسانند.

در متون روايي دربار? اهل بيت عليهم السلام تعبيراتي مانند ((باب الله)) (كليني، 1363: ج1، ص145 و محمد بن حسن صفار، 1404: ص81) به کار رفته که به همين موضوع ناظر و گوياي آن است که چون آن بزرگواران واسط? ميان خداوند و مردم هستند، هر کس بخواهد به قرب خداوند و سعادت واقعي که در ساي? توحيد به دست مي آيد، برسد؛ بايد با راهنمايي آنان و استمداد از ‌آن‌ها حرکت کند و حرکت صحيح در مسير توحيد مستلزم عبور از دروازه اي است که از وجود ايشان به سوي خداوند گشوده شده است؛ چنان‌كه در زيارت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي خوانيم:

اللهم صل عليه وعلى الأئمة الأبرار من ذريته الأخيار من عترته و سلم عليهم أجمعين تسليما، اللهم إني لا أجد سبيلا إليك سواهم (مجلسي، 1403: ج97، ص162).

مؤيد اين برداشت، آن است كه اين واژه در برخي متون روايي، گاهي به صورت " باب الله الذي لايؤتي الا منه " نيز وصف شده است (كليني، 1363: ج1، ص196).[3] البته تعبيراتي مانند ((لسان الله)) (همان: ص145)؛ ((صراط مستقيم)) (صدوق، 1417: ص383)؛ ((سبيل اعظم)) (صدوق، 1404: ج1، ص307)؛ ((صراط اقوم)) (همان)؛ ((السبب المتّصل بين الارض و السماء)) (ابوعبدالله حائري، 1419: ص579)؛ که دربار? اهل بيت عليهم السلام به کار رفته، نيز در همين مقوله قابل فهم بوده و حداقل يكي از وجوه محتمل معنايي آن‌ها همين است.

حديث معروف سلسلة الذهب که از امام رضا عليه السلام روايت شده است، به تبيين بهتر اين موضوع کمک مي كند:

خداوند متعال فرموده است: ((لااله الّا الله دژ مستحكم من است. هر كس به آن وارد شود، از عذاب من ايمن خواهد بود)). وقتي مركب امام عليه السلام حركت كرد، حضرت فرمودند‌: ((البته اين موضوع شروطي دارد و من هم از شروط آن هستم)) (صدوق، 1357: ص25).

دلالت اين روايت بر مطلب مذكور بدين صورت است كه در ابتداي روايت، لااله الّا الله به عنوان دژي و حصاري معرفي شده است كه هر كس به آن داخل شود، از عذاب الاهي ايمن است؛ اما در ادامه، وصول به اين ايمني داراي شروطي اعلام مي گردد كه امام رضا عليه السلام يكي از آن شروط است. اين موضوع بدان معناست كه يكي از شرايط ورود به حيطة توحيد و خداشناسي که منشأ اصلي و اساس سعادت انسان است؛ استفاده از راهنمايي و هدايت اهل بيت عليهم السلام است. در غير اين صورت، امكان راهيابي به اين حيطه ممكن نخواهد بود.

2 ـ اندك بودن علم انسان در رسيدن به سعادت

دستيابي به سعادت، به علم و آگاهي بسياري (هم در مسائل مادي و هم در غير مادي) نيازمند است؛ اما علم انسان نسبت به اين امور بسيار کم است. انسان دربار? بيش‌تر امور مادي، يا هيچ گونه علم و آگاهي ندارد و يا داراي علم بسيار اندكي است که اين آگاهي در بسياري از مواقع، با جهل، ابهام و ترديد آميخته است و اموري که بتواند با اطمينان دربار? آن‌ها اظهار نظر کند، بسيار اندک است. آگاهي انسان نسبت به امور مادي، اين‌گونه است؛ امّا ميزان علم و آگاهي او دربار? امور غير مادي و ماوراي اين دنيا، مانند خداوند، ملائکه، برزخ، قيامت، بهشت و جهنم که با سعادت او پيوند افزون‌تري دارد؛ بسيار کم‌تر است. اين موضوعات آن‌قدر متعالي و دقيق هستند که جز خداوند و کساني تحت آموزش خداوند هستند، احدي توان تبيين درست آن ها را نداشته و بدون كمك آنان، در اين امور، فقط با حدس و گمان مي توان پيش رفت كه آن هم جز اوهام يافته‌هايي به همراه ندارد. امام باقر عليه السلام با بياني ساده و مستدل اين موضوع را بيان كرده اند:

اگر يکي از شما چند فرسخ مسافرت کند، از راهنما کمک مي گيرد، و جهل تو نسبت به راه هاي آسمان بيش‌تر از راه هاي زمين است. پس، براي خودت راهنمايي پيدا کن (كليني، 1363: ج1، صص184ـ 185).

نقش حجت هاي الاهي در اين زمينه بسيار مهم و محوري بوده و بدون بهره مندي از علوم آنان، هرگز نمي توان از اين موضوعات درک درستي داشت. آنان اين گونه علوم را از طرف خداوند دريافت کرده، به ديگران انتقال مي دهند. صاحب كتاب شريف ((محاسن))، بابي تحت عنوان " لاتخلو الأرض من عالِم " (احمد بن... خالد برقي، 1330: صص234 ـ 236) گشوده و در ذيل آن 12 روايت ذکر مي کند که همگي اين روايات بر ضرورت دائمي وجود شخصي كه به حلال و حرام خداوند عالم بوده، مردم را به راه صحيح هدايت مي كند؛ تأكيد مي کنند. به عنوان نمونه يكي از اين روايات ذكر مي شود:

زمين هرگز از وجود مردي كه حق را بشناسد، خالي نمي گردد؛ تا هرگاه مردم چيزي بر حق افزودند، آن را بگويد و زماني كه چيزي از حق كاستند به آنان اطلاع دهد و وقتي كه حق را آوردند تصديقشان كند و اگر چنين شخصي نباشد حق از باطل شناخته نمي شود (همان: صص235 ـ 236).

اهل بيت عليهم السلام در روايات با اوصاف ذيل عنوان شده‌اند: خزانه داران علم خداوند متعال (كليني، 1363: ج1، صص192ـ193)؛ صاحبان 72 حرف از 73 حرف كه اسماي اعظم الاهي هستند (صفار، 1404: ص229)؛ وارثان علم همة انبياي الاهي (مفيد، 1414: ج1، ص232 و صفار، 1404: ص289)؛ عالمان به تفسير صحيح همة قرآن و مفسران واقعي آن (طوسي، 1414: ص523؛‌ كليني، 1363: ج7، ص442؛ صفار، 1404: ص59 و صدوق، 1403: ص255 ـ 257)؛ راسخان در علم (كليني، 1363: ج1، ص186 و صفار، 1404: صص222 ـ 224)؛ معادن علم (كليني، 1363: ج1، ص221)؛ كساني كه وجودشان موجب زنده بودن علم و مرگ جهل است (همان: ج8، ص391) و... . اين اوصاف نقش برجست? ايشان را در دريافت و انتقال علوم الاهي نشان مي‌دهد و بر ضرورت مراجع? علمي به ايشان تأکيد مي کند.

به جهت اهميت اين قسمت و براي آن‌که نقش حجت هاي الاهي در انتقال علوم الاهي روشن تر شود، به تبيين مختصري از نقش اهل بيت عليهم السلام در دو موضوع مهم، يعني ((خداشناسي)) و ((تفسير قرآن)) مي پردازيم. البته از آن رو که شناخت خداوند و فهم قرآن در رسيدن انسان به سعادت، داراي نقش کليدي هستند، ضرورت تبيين آن‌ها افزون‌تر مي شود.

2 ـ 1 ـ خداشناسي

((شناخت خداوند))، موضوعي است که داراي بيش‌ترين تأثير بر سعادت دنيا و آخرت انسان است و مهم ترين اصل ديني است كه بسيار دقيق و ظريف بوده؛ لذا بيش‌ترين لغزش ها ممكن است در آن به وجود بيايد. اگر اين شناخت به درستي تحصيل شود، زمينة اعتقادات و اعمال صحيح ديگر نيز فراهم خواهد شد. در غير اين صورت، انحرافات فكري و عملي رخ مي دهد. از سوي ديگر، شناخت هر چيز به اندازة اهميت و بزرگي آن، به علم و آگاهي نياز دارد. از همين رو، علم و آگاهي مورد نياز براي خداشناسي از همة موضوعات ديگر بيش‌تر است.

اکنون سئوال اين است که اين علم بسيار مهم و دقيق را از كجا مي توان به دست آورد؟ آيا در اين مورد مي توان با حدس و گمان پيش رفت يا با تجربيات؟ تعقّل و استدلال تا كجا مي تواند راهگشا باشد؟ اگر چه نقش عقل و تدبر نيز نبايد انكار گردد؛ اين عنصر فقط تا حدي راهگشاست. انساني که با عقل خود نمي تواند حتي گوشة ناچيزي از آفرينش عظيم الاهي را بشناسد و به تصور آورد،[4] چگونه خواهد توانست خالق آن را درست بشناسد و در ذهن و وجود خود درك كند؟ درك صحيح و كامل توحيد فقط در محضر حجت هاي الاهي ميسّر است. آنان چون از خداوند شناخت درستي دارند، قادرند او را نيز به ديگران بشناسانند.

يكي از بهترين دلايل اين مطلب، آي? شريف? (( سبحان الله عما يصفون، إلا عباد الله المخلصين)) (صافات: 159ـ 160) است كه علامه طباطبايي نيز به خوبي آن را تبيين كرده است. ايشان بعد از بيان اقوال و احتمالات در مرجع ضمير در "يصفون"، رجوع آن به هم? مردم را ترجيح داده و اين‌گونه مي نويسند:

اين بدان دليل است که مردم خداوند را با مفاهيم محدودي که در نزد آن‌هاست، وصف مي کنند؛ در حالي که خداوند متعال، نامحدود بوده و هيچ حدي ندارد و هيچ وصفي نمي تواند او را درک کند. پس خداوند از هر چيزي که مردم او را با آن وصف نمايند، بالاتر است و هر چيز که توهم گردد که خداست، خداوند، غير از آن است. اما خداوند سبحان داراي بندگاني است که آنان را براي خودش خالص نموده و فقط به خودش اختصاص داده است؛ به گونه اي که هيچ کس با خداوند در اين بندگان مشارکتي ندارد. خداوند خودش را به آنان شناسانده و غير خودش را از ياد آنان برده است. آنان خداوند را مي شناسند و ديگران را نيز به واسط? خداوند مي شناسند و زماني که او را در درونشان وصف کنند، به گونه اي که شايست? ساحت کبريايي اوست وصف مي کنند و وقتي که او را با زبان وصف کنند ـ با توجه به قاصر بودن الفاظ و محدود بودن معاني ـ به قصور بيان و ناتواني و لکنت زبان خود اعتراف مي‌کنند (طباطبايي، بي‌تا: ج17، صص173ـ 174).

براستي کجا مي توان دعايي همچون جوشن كبير يافت كه با بيان 1000 اسم و صفت الاهي، با زيبايي و اتقان به معرفي خداوند بپردازد؟ و يا چگونه مي توان براي روايات پرمغز و متقن " كتابُ التوحيد" كافي جايگزين مناسبي يافت؟ مراجعه به اين گونه مطالب كه حجم عظيمي از متون ديني را شامل مي شوند، نشان از آن دارد كه نقش اهل بيت عليهم السلام در تبيين، تصحيح و تثبيت توحيد و موضوعات مرتبط با آن، بسيار حياتي و بي‌بديل است.

2 ـ 2‌ـ تفسير قرآن:

از منظر قرآن كريم، فقط اشخاص مطهَّر توان ادراك كامل و دستيابي به مكنون قرآن را دارا بوده و احاطه بر تمام مراتب فهم قرآن، تنها در حيطة توانايي اين افراد است[5] و به شهادت قرآن، تنها اهل‌بيت عليهم السلام ـ که تطهير الاهي شامل حال آن‌ها شده است ـ[6] به اين صفت متّصف هستند. اينان چون با مكنون قرآن در ارتباط و پيوند ناگستني هستند، در فهم حقيقت قرآن مانعي ندارند (جوادي آملي، 1386: ص125). به همين علت، مسئوليت تبيين قرآن برعهدة آن‌ها گذارده شده است[7] (طوسي، 1414: ص523؛ كليني، 1363: ج7، ص442؛ محمد بن حسن صفار، 1404: ص59 و صدوق، 1403: صص255 ـ 257). نيز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بارها در حديث مشهور ثقلين و غير آن، بر همراهي دائمي اين دو ثقل گران‌سنگ تأكيد و رهايي حتمي از گمراهي را تنها در ساية تمسك همزمان به آن دو عنوان كرده است (كليني، 1363: ج1، ص294 و ج2. ص415؛ صدوق، 1405: ص234؛ صدوق، 1404: ج11، ص68 و ترمذي، 1403: ج5، صص328 ـ 329).

البته شايد بتوان تا مدّتي با شعارهايي مانند "حسبنا كتاب الله" (بخاري: ج5، ص138 و ج7، ص9 و مسلم، بي‌تا: ج5، ص76) و بهانه‌هاي واهي و احاديث ساختگي (احمد بن حنبل، بي‌تا: ج3، صص12 ـ 39؛ دارمي، بي‌تا: ج1، ص119 و محمدرضا جلالي، 1376: ص287) به روايات اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن (و غير آن) بي‌اعتنائي كرد؛ امّا هرگز نمي توان از زيان هاي ناشي از اين نگرش جلوگيري کرد؛ مضافاً اين‌كه استمرار آن باعث روي‌آوردن به تفسير به رأي، قياس، جعل حديث و يا پناه بردن به دامان غير معصومين خواهد بود (ر.ك: طباطبايي، بي‌تا: ج5، ص274)؛ و به عنوان نمونه، كار به آن‌جا مي رسد كه بسياري از مفسران اهل سنت ناچار شده اند براي اقوال صحابه (ثعالبي، 1418: ج1، ص81 و ج3، ص404؛ سيوطي، 1416: ج2، ص467 و رازي: ج27، ص167) و حتي تابعين (ثعالبي، 1418: ج1، ص81) ارزش بسياري قائل شده و آن را يکي از منابع تفسير قرآن به شمار آورند؛ مثلاً در تفسير طبري حدود نه هزار قول به صحابه و 21 هزار قول به تابعين نسبت داده شده است (خفيري، 1402: ج2، ص920). همين موضوع سبب شده تا برخي، آن را از بزرگ‌ترين، صحيح‌ترين و جامع ترين تفاسير بدانند (سيوطي، بي‌تا: ص11).

علامه طباطبايي، اِعراض و دوري مردم را از امامان اهل بيت عليهم السلام و عدم بهره مندي مردم از علوم ايشان را بزرگ‌ترين لطمه اي مي داند كه علم قرآن و طريق تفكري كه قرآن به آن دعوت مي كند، به آن گرفتار شده اند (طباطبايي، بي‌تا: ج7، ص274). ايشان در ادامه مي نويسد:

يكي از شواهد اين اِعراض، كم بودن احاديثي است كه از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است،... صحابه از علي عليه السلام چيزي كه قابل ذكر باشد، نقل نكرده‌اند و آن‌چه تابعين از ايشان نقل كرده‌اند، به صد روايت در كل قرآن نمي‌رسد. روايات منقول از امام حسن عليه السلام به 10 تا نمي‌رسد. از امام حسين عليه السلام نيز چيزي كه قابل ذكر باشد، روايت نشده است؛ در حالي‌كه برخي از آن‌ها روايات وارد شده در تفسير را تا هفده هزار روايت (فقط از طريق جمهور) دانسته‌اند. اين نسبت، در روايت‌‌هاي فقهي نيز يافت مي‌شود (همان).

3 ـ ضرورت اقام? دين و اصلاحگري

ترديدي نيست که قانون خوب تا زماني که روي کاغذ و يا در ذهن انسان هاست، داراي ارزش چنداني نيست. اگر اين قانون از مرحل? تئوري به مرحل? عملياتي شدن رسيد، آن زمان مي توان در خوب بودن يا بد بودن آن قضاوت كرد. دين، بهترين قانون از بزرگ‌ترين قانونگذار، يعني خداوند است؛ اما فقط براي دانستن نيست، بلکه اگر از سوي انسان ها عمل شود، آن‌ها را به سعادت خواهد رساند؛ در غير اين صورت، فايد? چنداني در بر ندارد. بر اين اساس، اين سؤال مطرح مي‌شود كه چه کسي بايد دين را اقامه کند و به مرحل? عملي شدن برساند؟ در پاسخ بايد گفت حجت الاهي تنها کسي است که هم دين را به طور کامل مي‌شناسد و هم نسبت به روش اقامه و عملي سازي آن آگاهي کامل دارد. از همين رو، يکي از مهم‌ترين دلايلي که در برخي روايات براي ضرورت وجود حجت الاهي ذکر شده، حفظ و اقام? دين و اصلاح مردم و زمين است:

زمين هرگز از وجود حجت خالي نخواهد بود. مردم جز با وجود حجت اصلاح نخواهند شد، زمين نيز فقط از اين طريق قابل اصلاح است (احمد بن... خالد برقي، 1330: ج1، ص234).

امامت، زمام دين، نظام مسلمين، موجب اصلاح دنيا و عزت مومنين است. امامت، بنياد اسلامِ بالنده و شاخة بابركت آن است. به وسيلة امام نماز، زكات، روزه، حج و جهاد كامل مي شوند؛ غنيمت و صدقات بسيار مي گردند؛ حدود و احكام الاهي اجرا و مرزها و نواحي كشور مصون مي شوند. امام، حلال و حرام خداوند را بيان مي‌كند و حدود را برپا مي دارد. امام از دين خداوند دفاع مي كند و با حكمت و موعظة نيكو و دليل رسا مردم را به راه پروردگار دعوت مي كند (صدوق، 1405: ص667).

4 ـ حجت الاهي، الگويي كامل براي زندگي

انسان موجودي است عاقل و صاحب اختيار و در زندگي مي تواند هر گونه رفتاري را در پيش گيرد. بر خلاف حيوانات كه به حكم آفرينش، شيوة زندگي و رفتارشان در قالب غريزه، از قبل در درون آن‌ها برنامه ريزي شده است؛ انسان، نحوة افكار، گفتار و رفتارش را انتخاب كرده و طبق آن، زندگي‌اش را شكل مي دهد. به همين علت، به برنامة زندگي نيازمند است. دين، اين نياز بزرگ بشر را پوشش مي‌دهد و براي همة رفتارهاي فردي و اجتماعي او قانوني مناسب در نظر گرفته و حتي براي صحيح انديشيدن انسان برنامه دارد[8] (ر.ك: طباطبايي، بي‌تا: ج5، ص255). در عين حال، به همين مقدار بسنده نكرده است؛ چون مي توانست فقط قوانيني ارائه كرده و به اجراي آن‌ها دستور بدهد؛ اما براي هدايت و سعادت انسان، علاوه بر ارائة قانون مناسب، به ارائة الگو اقدام مي كند[9] كه راهي ميانبر براي رساندن به هدف است؛ زيرا چون يكي از بهترين دلايل كامل و عملي بودن آموزه‌هاي دين، مدل عيني و تحقق يافتة آن در يك يا چند نفر است. يکي ديگر از فوايد الگودهي آن است که چون قوانين و تعليمات دين در وجود فرد و يا افرادي عينيت يافته است، احتمال و يا شبهة محال و يا بعيد بودن دستيابي به كمال از طريق اجراي آموزه‌هاي آن دين نيز از بين مي رود.

بهترين و مطمئن ترين الگوها، كامل‌ترينِ آن‌هاست و اگر در كامل بودن الگويي ترديد وجود داشته باشد، نمي‌توان از آن استفاده كرد. حجت الاهي، برگزيدة خداوند براي مهم ترين كار، يعني هدايت انسان‌هاست؛ پس، بهترين و كامل‌ترين الگو است. كسي كه براي ارتباط ميان خداوند و مردم و هدايت آنان به سعادت دنيا و آخرت از سوي خداوند انتخاب مي شود، بايد در كامل بودن او هيچ ترديدي وجود نداشته نباشد؛ در غير اين صورت، مورد بي اعتمادي و بدبيني دوستان و نقد و استهزاي دشمنان قرار خواهد گرفت؛ چنان‌كه روايت زير به اين موضوع تصريح نموده است:

امام كسي است كه احدي نتواند در مورد دهان، شكم و فرج به او طعنه بزند و گفته شود: دروغگوست، و اموال مردم را مي خورد و امثال اين ها (كليني، 1363: ج1، ص284).

واجب بودن اطاعت از تمامي پيامبران الاهي (نساء: 64)؛[10] اختصاص و انحصار مقام امامت در فرزندان معصوم و غير ظالم حضرت ابراهيم عليه السلام (بقره: 124)؛ وحياني دانستن تمامي گفتارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم (نجم: 3 ـ ‌5)؛ همسان بودن اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با اطاعت از خداوند؛ (نساء: 80)؛ نزول آية تطهير دربارة اهل بيت عليهم السلام (احزاب: 33)؛[11] همراهي هميشگي ميان حق و اهل بيت عليهم السلام (صدوق، 1417: ص150) و مساوي بودن مفارقت از آنان با مفارقت از خداوند (همان)؛ برخي از مواردي است که کامل بودن حجت هاي الاهي كه نقش هدايت انسان‌ها را به سوي خداوند و سعادت دنيا و آخرت بر عهده دارند، نشان مي دهند. در اين صورت فقط با همراهي كامل با آنان به سعادت دست مي يابيم:

خدايا! بر محمد و آل محمد صلوات فرست كه كشتي روان در گرداب‌هاي بي پايان هستند. هر كس بر آن كشتي سوار شود، ايمن خواهد بود. هر كه آن را ترك نمايد، غرق مي گردد. هر كس بر آنان تقدم جويد، در گمراهي است. هر كس هم از آنان عقب بماند نابود مي شود و ملحق شدن به آنان لازم است (طوسي، 1411: ص45).

لزوم تمسك همزمان به قرآن و اهل بيت عليهم السلام براي رهايي حتمي از گمراهي که در احاديث متعدد از سوي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به آن تصريح شده است (كليني، 1363: ج2، ص415؛ صدوق، 1405: ص234 و صدوق، 1404: ج1، ص68)، از مطالب مستحکمي است که الگوي کامل بودن اهل بيت عليهم السلام را تأييد مي كند؛ چون اين روايت، لزوم تمسک به ايشان را به صورت مطلق آورده و به موضوع خاصي مشروط نکرده است. اگر در الگو بودن آنان نقصي وجود داشت؛ لزوم تمسّک مطلق به آنان معنا نداشت.

يکي از مواردي که حجت هاي الاهي در آن الگو هستند، عبوديت و بندگي آنان نسبت به خداوند متعال است. از منظر قرآن كريم، هدف اصلي خلقت انسان، عبوديت و بندگي انسان براي خداوند متعال است (ذاريات: 56). هيچ هدفي براي انسان بالاتر از بندگي او براي خداوند تصور نمي شود. وراي هر هدف و آرزويي مي‌توان بالاتر از آن را تصور نمود، مگر عبوديت و بندگي در برابر خدا که هيچ چيزي با آن قابل مقايسه نيست و بالاتر از آن هدف و ايده‌اي تصور نمي شود؛ چون خداوند متعال هم? خوبي‌ها، کمالات و زيبايي‌ها را در حد بي نهايت داراست و هر خوبي و کمالي هم که به انسان مي رسد و يا انسان خواهان آن است، از سوي اوست.

اما طريقة صحيح عبادت و بندگي، چيزي نيست که با فكر و تلاش انسان به دست آيد و لازم است که خداوند آن را به انسان بياموزد؛ زيرا نمي توان پذيرفت كه انسان از سوي خداوند به عبادت مأمور باشد؛ بدون ارائه راهكار صحيح عبادت به وي. حجت هاي الاهي در اين خصوص نيز نقش بسيار مهمي ايفا مي كنند. آنان با بندگي خداوند، مصداق کامل عبوديت را تحقّق بخشيده و ارائه دهندة الگوي کامل بندگي هستند. بر همين مبناست كه مثلاً در زيارات اهل بيت عليهم السلام، واژه ((عبد)) به منظور مخاطب قرار دادن ايشان بسيار به چشم مي خورد (ابن قولويه، 1417: صص49‌ـ 524 و ابوعبدالله... حائري، 1419: صص 67 ـ 571). در زيارت جامع? كبيره مي خوانيم:

السلام على الدعاة إلى الله... و عباده المكرمين، الذين لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون، و رحمة الله و بركاته (صدوق، 1392: ج2، ص610).

از سوي ديگر، آموزش راه صحيح عبادت و تبيين انحرافات، تنها در حيط? توانايي حجت هاي الاهي است. با اين توضيحات، بهتر مي‌توان معناي اين روايات را درک نمود:

از زمان آفرينشِ حضرت آدم عليه السلام زمين از حجت الاهي ـ كه ظاهر و مشهور و يا غايب و پوشيده است ـ خالي نبوده و تا برپايي قيامت نيز خالي نخواهد بود و اگر چنين فردي وجود نداشته باشد خداوند عبادت نخواهد شد (صدوق، 1417: صص252‌ـ 253).

خداوند را فقط کسي شناخته و عبادت مي کند که او را و امامي را که از ما اهل بيت است؛ بشناسد؛ و کسي که خداوند و امامي را که از ما اهل بيت است، نشناسد؛ جز اين نيست که غير خداوند را شناخته و عبادت مي کند ]شناخت و عبادتي[ که به خدا قسم، گمراهي است (كليني، 1363: ج11، ص181).

پس در صورتي كه حجت الاهي نباشد هدف اصلي از خلقت انسان كه رسيدن به مقام عبوديت است، محقق نمي شود و فعل بي هدف محكوم به شكست بوده و صدور آن از خداوند متعال محال است (لطيفي،1387: ص294).

بر اساس آنچه تاکنون گفته شد، اين مطلب روشن مي شود که وجود حجت هاي الاهي براي دستيابي انسان به سعادت واقعي نيازي اساسي و اجتناب‌ناپذير است.[12] اين موضوع مستلزم آن است که وجود آنان به زمان خاص و افراد معيني محدود نشده و دائمي و همگاني باشد. به همين علت، روايات نيز تأکيد دارند که زمين، هيچ‌گاه از حجت الاهي خالي نبوده و خالي هم نخواهد ماند.[13] اهميت اين موضوع به اندازه‌اي است که اگر فقط دو نفر در روي زمين باشند، يکي از آن‌ها بايد حجت الاهي باشد:

اگر فقط دو نفر از مردم وجود داشته باشند، بايد يكي از آنان امام باشد. همچنين فرمود: آخرين كسي كه خواهد مرد امام است، تا هيچ كس بر خداوند عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت الاهي رها ساخته است (كليني، 1363: ج1، ص180).

گستره اين ضرورت تا جايي است كه نابودي زمين، در فرض عدم وجود حجت، حتمي است:

به امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا زمين بدون امام باقي مي ماند؟ ايشان فرمودند: ((]به فرض محال[ اگر زمين بدون امام باشد، نابود مي گردد)) (همان: ص179).[14]

نقش حجت غايب در سعادت

سئوال مهمي که بر اساس مباحث پيش‌‌گفته مطرح مي شود، آن است که آيا در زمان غيبت، بهره مندي از وجود حجت الاهي براي مردم ممکن است؟ امامي که ديده نشود و در ميان مردم حضور مشخص نداشته باشد، چگونه مي تواند در سعادت آن‌ها نقش داشته باشد؟

براي پاسخ به اين سؤال و سؤالات مشابه بيان چند مطلب ضروري است:

الف) در تحقق برخي از فوايد و آثار حجت هاي الاهي، به حضور امام عليه السلام نيازي نيست؛ به عنوان مثال، الگو بودن امام بدون ديدار او نيز حاصل مي شود.[15] درست است که امام ديده نمي شود؛ اما شناخت زيادي نسبت به او وجود دارد. همچنين، تحقق بخشي به عبوديت الاهي که هدف اصلي از خلقت انسان است؛ به ديدار امام الزاماً مشروط نيست، بلکه انسان ها مي توانند با الگوگيري از عبوديت ايشان، عبوديت خود را اصلاح و کامل کنند. در ضمن، وظيف? هدايتگري امام در هيچ زماني به طور کامل تعطيل نمي گردد؛ اگرچه به صورت غير مستقيم و مثلاً تصرف در نفوس، دعا، تذکر به علما و غير آنان در خواب و بيداري و ... باشد؛ چنان‌كه در زمان غيبت، شمار زيادي از علما و صالحان توفيق تشرف به محضر ايشان را پيدا کرده اند و از راهنمايي‌هاي ايشان استفاده کرده اند.

ب) امام در نظام هستي، محور و مدار است و بدون او، برکات الاهي بر اهل زمين نازل نمي‌شود؛ به عنوان مثال در زيارت جامعه کبيره خطاب به اهل بيت عليهم السلام مي خوانيم:

به واسط? وجود شما باران را مي فرستد و آسمان را از سقوط به زمين ـ بدون اذنش ـ باز مي دارد، و به وسيل? شما اندوه را از دل‌ها مى زدايد، و سختى زندگى و بدى حال را برطرف مي کند (صدوق، 1392: ج2، ص615).

امام صادق عليه السلام هم در ضمن روايتي مي فرمايند:

اگر زمين بدون امام بماند، حتماً فرو مي‌ريزد (كليني، 1363: ص201).

ج) اعتقاد به نظارت امام بر کارهاي مردم که مورد تأييد قرآن (توبه: 105) و روايات[16] نيز هست؛ موجب کنترل انسان و خودسازي او مي شود (ر.ك: كليني، 1363: ج1، صص219‌ـ‌ 220).

د) از سوي ديگر، اعتقاد به امام، اگرچه غايب باشد؛ موجب اميد و نشاط معنوي در فرد و جامعه مي شود.

ه) از ديدگاه روايات، آثار وجودي امام در زمان غيبت با زمان حضور، تفاوت زيادي ندارد. امام صادق عليه السلام فرمود:

از روزى كه خداوند متعال حضرت آدم عليه السلام را آفريد، تاكنون؛ زمين از حجت ظاهر و مشهود يا غايب و پوشيد? خدا خالى نمانده و تا قيامت نيز خالى نمى‏ماند و اگر جز اين بود، خداوند پرستش نمي شد. پرسيدند: چگونه مردم از حجت غايب سود مي برند؟! امام پاسخ دادند: همان طور كه از آفتابى كه در پشت ابر است، نفع مي برند (صدوق، 1405: ج1، ص207).

در اين روايت آثار امام غايب به فوايد آفتاب پشت ابر تشبيه شده است. آفتاب پشت ابر، اکثر فوايد آفتاب در آسمان صاف را دارد. نور، گرما، توليد باد و باران و ... برخي از مهم ترين فوايد خورشيد است که در هر دو حال (آسمان صاف و يا آسمان ابري) تقريباًَ مساوي است.

و) در زمان ظهور و با ايجاد حکومت واحد جهاني به رهبري حضرت مهدي عليه السلام؛ عدالت، خداپرستي، آرامش، صلح و صفا، گسترش فوق العاد? علم و ... تمام زمين را فرا مي گيرد. در واقع ايشان، تمام آنچه را حجت هاي الاهي جهت تحقق آن تلاش مي کردند؛ يکجا ايجاد مي کند. به تعبير ديگر، اگر چه آخرين حجت الاهي هم اکنون دوران غيبت را سپري مي کند؛ اين وضعيت هميشگي نيست و نقش آفريني ايشان در سعادت انسان ها در زمان ظهور، بالاترين حد ممکن را خواهد داشت.

ضرورت توجه و ارتباط دائمي با حجت هاي الاهي

نقش بي بديل حجت هاي الاهي در هدايت و سعادت انسان ها، همراهي با آنان و توجه ويژه به آن‌ها را ضروري ساخته است؛ از همين رو، در آموزه هاي ديني با روش‌هاي گوناگون و در اوقات مختلف، ارتباطي دائمي ميان انسان با حجت الاهي برقرار مي گردد. شهادت به رسالت حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در اذان، اقامه و تشهد نماز؛ شهادت به ولايت اميرالمومنين عليه السلام در اذان و اقامه؛ دستور به فرستادن صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت ايشان (احزاب: 56 و صدوق، 1338: ص368) و بيان ثواب بسيار براي آن (كليني، 1363: ج2، ص492 و صدوق، 1368: ص154)؛ تأکيد به فرستادن صلوات قبل از دعا جهت استجابت آن (دشتي، 1380: ص714)؛ تأکيد مکرر براي گريه بر امام حسين عليه السلام و ذکر ثواب‌هاي عظيم آن (ابن قولويه، 1417: ص201)؛ دستور به زيارت آنان بعد از حيات دنيوي؛[17] ضرورت اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم جهت محبوبيت نزد خداوند (آل عمران: 31)؛ همسان بودن اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با اطاعت از خداوند (نساء: 80)؛ و... برخي از شواهدي است که گوياي ضرورت توجه انسان به حجت الاهي ـ از منظر اسلام ـ است تا انسان در ساية اين توجه و همراهي، به سعادت برسد.

از سوي ديگر، قرآن (انعام: 90؛ فرقان: 57؛ شوري: 23 و نساء: 47)؛ و روايات[18] به مودت و محبت اهل بيت عليهم السلام تأکيد فراواني نموده اند. اگر فرض كنيم خويشاوندي با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، تنها دليل اين موضوع باشد، اين همه تأکيد و الزام جهت توجه و همراهي نياز نبود؛ چون صِرف خويشاوندي با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فضيلتِ معتنابهي نيست. سئوال مهمي که در اين‌جا مطرح مي شود آن است که فلسف? اين موضوع چيست؟ بهتر است رمزگشايي از اين سئوال مهم را به عهدة يك روايت جالب بگذاريم:

اعرابي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: ((اي رسول خدا! آيا براي بهشت بهايي وجود دارد؟)) ايشان فرمودند: ((بله)). عرض كرد: ((بهاي آن چيست؟)) فرمودند: ((لا إله إلا الله كه بندة صالح آن را با اخلاص بگويد.)) اعرابي سئوال كرد: ((اخلاصش چيست؟)) پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم گفتند: ((عمل به آنچه من برايش مبعوث شده ام و محبت اهل بيت من)). آن شخص (با تعجب) پرسيد: ((محبت اهل بيت شما از حقوق لا إله إلا الله است؟!)) رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: ((بله؛ محبت آنان بزرگ‌ترين حق آن است)) (طوسي، 1414: ص583).

طبق اين روايت، محبت و مودت نسبت به اهل بيت عليهم السلام (در كنار عمل به دستورات اسلام) موجب مي شود تا انسان به توحيد و در نهايت به بهشت، دست پيدا كند. دليل اين موضوع آن است كه محبت و مودت نسبت به اهل بيت عليهم السلام، رابطة عميقي است كه موجب توجه بسيار زياد انسان به آنان شده و مانع آن مي شود كه فاصله اي با ايشان داشته باشد. در ساية همين ارتباط، بهره مندي علمي و عملي از ايشان كه تجسم توحيد و تمام خوبي ها هستند؛ حاصل مي شود و حركت صحيح انسان در مسير توحيد آغاز مي گردد. پس، در واقع، محبت و مودت وسيله اي است تا مردم در کنار اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته و بدين طريق هدايت گردند.

درست است که از بهترين لحظات عمر ما اوقاتي است که به مولايمان توسل مي جوييم؛ در فراق او اشک مي‌ريزيم؛ در مدح او اشعار و سخناني مي شنويم؛ در عزاي اجدادش عزاداري مي کنيم و... ولي اين ها هيچ کدام هدف نهايي نيست. اين دستورها را به ما داده اند تا مهر و محبت هاي ما به سمت و سويي خدايي تمرکز يابد و پاک‌ترين عواطف ما به يک جهت که جهت خدايي است سوق داده شود (مصباح يزدي، 1382: ص22).

البته اعطاي مقام ولايت به آنان كه مستلزم وجوب اطاعت كامل از ايشان است، نيز؛ در همين جهت بوده و برترين شيوه اي است كه مي تواند موجب همراهي كامل و توجه به ايشان باشد. ولايت پذيري مي تواند انسان را براي هميشه در كنار آنان حفظ كرده و به سعادت واقعي که در ساي? توحيد به دست مي آيد، برساند و در واقع بهترين ضمانت اجرايي براي عملي سازي دستورات الاهي است.

نتيجه‌

سعادت واقعي انسان در دنيا و آخرت، در گرو همراهي و اطاعت از حجت هاي الاهي است. اگر انسان ها خود را از حجت الاهي جدا كنند، به سعادت دست نيافته و جز جهل و گمراهي، جنگ و خونريزي، بت پرستي و هواخواهي نصيب آنان نخواهد شد.

ضرورت وجود حجت هاي الاهي در مسير سعادت، امري موقتي و سطحي نيست، بلكه تمامي اركان حيات فردي و اجتماعي و كل دوران هاي زندگي انسان ها با اين نياز آميخته است.

اگرچه آخرين حجت الاهي دوران غيبت را مي گذرانند؛ بهره مندي از وجود ايشان در مسير سعادت قطع نشده است؛ در عين حال، بهره مندي کامل و رسيدن به سعادت افزون‌تر، در زمان ظهور خواهد بود.

نقش بي بديل حجت هاي الاهي در سعادت انسان، موجب شده تا اسلام، انسان را با شيوه هاي گوناگون به همراهي با آنان فرا بخواند. از همين رو، بسياري از آموزه ها و دستورات ديني مرتبط با حجت هاي الاهي، مانند تأكيد فراوان بر محبت و مودت آنان و همچنين دستور به ولايت پذيري نسبت به آن‌ها، از اين نگاه قابل توجيه خواهد بود.

منابع

1. قرآن كريم.

2. ابن حجر، الاصابه، بيروت: دار الكتب العلمية، اول، 1415ق.

3. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بيروت: دار صادر، بي تا.

4. ابن قولويه، جعفر بن محمد، کامل الزيارات، قم: مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.

5. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، بيروت: دارالفکر، 1401ق.

6. برقي، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تهران: دارالکتب الاسلامية، 1330ش.

7. ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، بيروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق.

8. ثعالبي، عبدالرحمن بن محمد، تفسير الثعالبي، تحقيق: عبدالفتاح أبوسنة و شيخ علي محمد معوض و شيخ عادل أحمد عبدالموجود، بيروت: دار إحياء التراث العربي، اول، 1418ق.

9. جلالي، محمد رضا، تدوين السنه الشريفه، قم: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامي، دوم، 1376ش.

10. جوادي آملي، عبدالله، شمس الوحي تبريزي، قم: اِسراء، دوم، 1386ش.

11. حائري، ابوعبدالله محمد بن جعفر بن علي مشهدي، المزار، قم: نشر القيوم، 1419ق.

12. خفيري، محمدبن عبدالله، تفسير التابعين، رياض: دارالوطن للنشر، اول، 1420ق.

13. خواجه سروي، غلامرضا، خاطرات آيت الله مهدوي كني، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، بي تا.

14. دارمي، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمي، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.

15. دشتي، محمد، نهج البلاغه، قم: پارسيان، 1380ش.

16. رازي، احمد بن حمدان، تفسير الرازي، سوم، بي جا، بي‌نا، بي تا.

17. سيوطي، جلال الدين، الِاتقان في علوم القرآن، لبنان: دارالفکر، اول، 1416ق.

18. صدوق، محمد بن علي بن بابويه، الامالي، قم: مركز الطباعة و النشر في مؤسسة البعثه، 1417ق.

19. ــــــــــــــــــــــ ، التوحيد، قم: انتشارات جامع? مدرسين، 1357ش.

20. ــــــــــــــــــــــ ، الخصال، قم: جامع? مدرسين حوز? علمي? قم، 1403ق.

21. ــــــــــــــــــــــ ، ثواب الاعمال، قم: انتشارات شريف رضي، دوم، 1368ش.

22. ــــــــــــــــــــــ ، عيون اخبار الرضا عليه السلام، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1404ق .

23. ــــــــــــــــــــــ ، کمال الدين و تمام النعمه، قم: مؤسسة النشر الاسلامي، 1405ق.

24. ــــــــــــــــــــــ ، معاني الاخبار، تحقيق: علي أكبر غفاري، قم: مؤسس? نشر اسلامي وابسته به جامع? مدرسين حوز? علمي? قم، 1338ش.

25. ــــــــــــــــــــــ ، من لايحضره الفقيه، تصحيح: علي اكبر غفاري، قم: انتشارات جامع? مدرسين، 1392ق.

26. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تهران: منشورات الاعلمي، 1404ق.

27. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، قم: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، بي‌تا.

28. طوسي، محمد بن الحسن، الامالي، قم: دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزيع، اول، 1414ق.

29. ــــــــــــــــــــــ ، مصباح المتهجد، بيروت: مؤسسة فقه الشيعه، 1411ق.

30. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: دار الكتب الإسلاميه، 1363ش.

31. لطيفي، رحيم، امامت و فلسفه خلقت، قم: انتشارات مسجد مقدس جمكران، اول، 1387ش.

32. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق.

33. محلي، جلال؛ سيوطي، جلال، تفسيرالجلالين، تحقيق: مروان سوار، بيروت: دار المعرفة للطباعة والنشر و التوزيع، بي تا.

34. مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجواهر، بيروت: دارالاندلس، اول، 1358ق .

35. مصباح يزدي، محمد تقي، آفتاب ولايت، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني;، اول، 1382ش.

36. المغربي، دعائم الاسلام، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.

37. مفيد، محمدبن محمد بن نعمان، الارشاد، تحقيق: مؤسس? آل البيت عليهم السلام، بيروت: دارالمفيد للطباعه و النشر و التوزيع، دوم، 1414ق.

نيشابوري، مسلم، صحيح مسلم، بيروت: دارالفکر، بي‌تا.

كارشناسي ارشد علوم حديث و تفسير.

دانش‌پژوه سطح4 حوزه علميه قم.

[3]. به عنوان نمونه: ((كان أمير المؤمنين عليه السلام باب الله الذي لا يؤتى إلا منه، و سبيله الذي من سلك بغيره هلك)).

[4]. طبق آخرين دستاوردهاي دانشمندان، محدوده جهان هستي تا ميلياردها سال نوري ادامه داشته و تاكنون انتهايي براي آن كشف نشده است.

[5]. >إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ* في كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا يمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ* تَنْزيلٌ مِنْ رَبّ‏ِ الْعالَمينَ< (واقعه: 80 ـ 77).

[6]. >إِنَّما يريدُ اللّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَ يطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً< (احزاب: 33).

[7]. >وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ< (نحل: 44).

[8]. به عنوان نمونه در قرآن بيش از300 آيه مردم را به تفکر, تذکر و تعقل دعوت نموده و يا اين‌که به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حجتي در اثبات حق يا ابطال باطلي تلقين نموده است.

[9]. مثلاً قرآن كريم حضرت ابراهيم عليه السلام (ممتحنه: 4ـ 6) و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم (احزاب: 21 ) را به عنوان الگو معرفي كرده است كه اهتمام دين اسلام در الگودهي را نشان مي دهد.

[10]. >و ما أرسلنا من رسولٍ إلا ليطاع بإذن الله<.

[11]. >إِنَّما يريدُ اللّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَ يطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً<.

[12]. محدثين بزرگي مانند مرحوم کليني (الکافي، ج1، ص168) و مرحوم مجلسي (بحارالانوار، ج23، ص1) در برخي آثار خود، بخشي را تحت عنوان ((الاضطرار الي الحجه)) و نه ((الاحتياج الي الحجه)) دارند که حاکي از شدت و اوج نياز جوامع به حجت الاهي است.

[13]. مثلاً در جلد اول اصول كافي؛ كتاب الحجه در باب "ان الارض لاتخلو من الحجه" 13 روايت وجود دارد كه اين موضوع را بسيار مورد تأكيد قرار داده اند.

[14]. چنان‌كه ملاحظه مي شود، امام فرض عدم وجود امام در زمين را با حرف ((لَو)) آورده اند که محال بودن آن را مي رساند.

[15]. البته پوشيده نيست که اين بُعد هم در زمان حضور امام، قابليت بيش‌تري براي تحقق دارد، اما به حضور ايشان منحصر نيست.

[16]. مرحوم کليني در اين‌جا بابي تحت عنوان " بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ 6 وَ الْأَئِمَّةِ :‏" گشوده و روايات متعددي که غالبا ناظر به آي? 105 سوره توبه: >قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون< مي‌باشد؛ آورده است.

[17]. دربار? اين موضوع روايات فراواني وجود دارد؛ مثلاً در کتاب کامل الزيارات ابوابي با عنوان ثواب زيارت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم (کامل الزيارات، ص 41) و اميرالمومنين عليه السلام ( همان، ص 89) و امام حسين عليه السلام ( همان، ص 238) و...... وجود دارد.

[18]. به عنوان نمونه: نويسنده كتاب دعائم الاسلام، در جلد اول، صفحات 67 تا 79، بخشي را تحت عنوان "ذكر مودة الائمه من آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم" گشوده و روايات متعددي در اين موضوع ذكر كرده است.

نویسندگان:

محمد كاظمي مهدي يوسفيان


چاپ   ایمیل